✍ سخن نگاشت| چرا هر رکعت نماز دو سجده دارد؟ *~~~~~~~~* ✅از اميرالمؤمنين امام على(عليه السلام) از فلسفه سجده اول سؤال شد، حضرت فرمود: سجده اول به اين معنا است که خدايا اصل ما از خاک است و معناى سر برداشتن از سجده اين است که خدايا ما را از خاک خارج کردى و معناى سجده دوم، اين است که خدايا دو باره ما را به خاک برمىگردانى و سربرداشتن از سجده دوم به معناى اين است که خدايا يک بار ديگر در قيامت از خاک بيرونمان خواهى آورد *~~~~~~~~* منبع: 📗علل الشرايع، شيخ صدوق، ج ۱،ص ۲۶۲ 📘مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۸۲، ص ۱۳۹ *~~~~~~~~* ✅صاحب اثر: دارالقرآن نور
♦♦---------------♦♦ روزى در حرم امام حسين عليه السلام جيب زائرى را دزدى زد و پولهايش را برد زائر خود را به ضريح مطهر چسبانيد و گريه كنان مى گفت يا اباعبداللّه در حرم شما پولم را بردند، در پناه شما هزينه زندگيم را بردند به كجا شكايت ببرم ؟ حاج حسن مزبور حاضر متأثر شد و با همين حال تأثر به خانه رفت و در دل به امام حسين عليه السلام گريه مى كرد شب در خواب ديد كه در حضور سالار شهيدان به سر مى برد به آقا گفت از حال زائرت كه خبر دارى ؟ دزد او را رسوا كن تا پول را برگرداند امام حسين فرمود: مگر من دزد گيرم ؟ اگر بنا باشد كه دزدها را نشان دهم بايد اول تو را معرفى كنم حاجى گفت : مگر من چه دزدى كردم ؟ حضرت فرمود: دزدى تو اين است كه خاك مرا به عنوان تربت مى فروشى و پول مى گيرى. اگر مال من است چرا در برابرش پول مى گيرى و اگر مال توست ، چرا به نام من مى دهى ؟ عرض كرد: آقا جان ! از اين كار توبه كردم و به جبران مى پردازم امام حسين عليه السلام فرمود:پس من هم دزد را به تو نشان مى دهم دزد پول زائر، گدايى است كه برهنه مى شود و نزديك سقاخانه مى نشيند و با اين وضعيت گدايى مى كند، پول را دزديد و زير پايش دفن كرد و هنوز هم به مصرف نرسانده حاجى از خواب بيدار مى شود و سحرگاه به صحن مطهر امام حسين عليه السلام وارد مى شود، دزد را در همان محلى كه آقا آدرس داده بود شناخت كه نشسته بود حاجى فرياد زد: مردم بياييد تا دزد پول را به شما نشان دهم گداى دزد هر چه فرياد مى زد مرا رها كنيد، اين مرد دروغ مى گويد، كسى حرفش را گوش نداد. مردم جمع شدند و حاجى خواب خود را تعريف كرد و زير پاى گدا را حفر كرد و كيسه پول را بيرون آورد بعد به مردم گفت : بياييد دزد ديگرى را نشان شما دهم ، آنان را به بازار برد و درب دكان خويش را بالا زد و گفت اين مالها از من نيست حلال شما. بعد تربت فروشى را ترك كرد و با دست فروشى امرار معاش مى كرد oOoOoOoOoOoO
*0*0*0*0*0*0*0* اسمت در شناسنامه هر چه كه باشد، فرقي نمي كند؛ در خانه به هر نامي كه صدايت كنند، فرقي نمي كند؛ زيرا هر آدمي چه مرد و چه زن، در زندگي بارها و بارها نامش سياوش خواهد شد و هر سياوشي ناگزير است كه براي اثبات حقانيتش از آتش بگذرد، براي اينكه بگويد راست مي گويد، براي اينكه درستي اش را نشان دهد مي داني؟ دنيا پر از حماقت كي كاووسان و حسادت سودابگان است. دنيا پر از هيزم دروغ و هيمه دسيسه است و هميشه كساني هستند كه هيزم بر هيزم مي گذارند و هميشه كساني هستند كه هيمه را بر مي افروزند دنيا پر از آتش بياران معركه است و هر كس به قدر توانش آتشي به پا مي كند؛ انسان يعني: حيوان كبريت در مشت اما از آزمون آتش ها و فتنه اخگرها، جز به پاي بي گناهي نمي توان گذشت؛ تنها لباسي كه در آتش نمي سوزد، لباس درستكاري ست، پيراهن معصوميت است، بالا پوش ايمان سال هاست نه قرن هاست كه همه ماه هاي من اسفند است و هفت روز هفته من ، سه شنبه آخر سال؛از شنبه تا جمعه منم و زور آزمايي آتش ها من اما از روي آتش ها نمي پرم، من از آتش ها مي گذرم، با پاي تاول زده، با جگر خون؛ آهسته آهسته، از دل آتش، از ميانه دود من اما نسوختن را آموخته ام و سال هاست دانسته ام آنكه آتشي را مي افروزد تا ديگري را بسوزاند، خود پيش از آن سوخته است من استخوان هاي زغالين بسياري را ديده ام با چشماني از خاكستر و گيسواني از دود كه نامشان آدم بود! جزغاله از حسد، كز داده از كينه، سياه از سنگدلي من هر روز از آتش مي گذرم و پايان هر روزم سه شنبه است، سه شنبه اي از سور و از سرور؛ سه شنبه اي از شور و از شكر من به سرنوشت گفته ام: من آن سياوشم كه سوگ سياوش را به شور سياوش بدل مي كنم آيين من اين است *********◄►********* عرفان نظرآهاری
يك پیام تكان دهنده توسط یک زن کسی از او پرسيد آیا شما زنی شاغل هستيد یا خانه دار؟؟ او پاسخ داد: بله من يك خانه دار تمام وقت هستم من 24 ساعت در روز کار می کنم من یک " مادر " هستم من یک همسر هستم من یک دختر هستم من یک عروس خانواده همسرم هستم من یک ساعت زنگ دار هستم من یک آشپز هستم من یک پيشخدمت هستم من یک معلم هستم من یک گارسون هستم من یک پرستار بچه هستم من دستيار هستم من یک مامور امنیتی هستم من یک مشاور هستم من ارام بخش هستم من تعطیلات ندارم مرخصی استعلاجی ندارم روز استراحت ندارم شبانه روز کار میکنم و 24 ساعته گوش به زنگم تمام ساعات و دستمزدم اين است
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ به ياد داشته باش انسان چون بومي سفيد قدم دردنيا مي گذارد خدا هيچ طرح و نگاري در تو ايجاد نمي كند. تو از قبل برنامه ريزي نشده اي چيزي بنام سر نوشت وجود ندارد سرنوشت اختراع انسانهاي ترسو و بزدل و كساني است كه نمي خواهند از زندگي شان چيزي پديد آورند آنان همه مسووليتها را به گردن خدا مي اندازند و آنرا سرنوشت، قسمت و هزاران چيز ديگر مي خوانند اما همه اينها اساسا ترفندهايي براي شانه خالي كردن از اين است كه من مسوول زندگي خود هستم. هرآنچه كه اكنون هستم خودم آفريده ام و هرآنچه قرار است فردا باشم، آنرا امروز مي آفرينم در مورد ديروز كاري نمي توان انجام داد نبايد در مورد آن نگران بود ؛ هر آنچه كه بود گذشته اما امروز هنوز در دسترس است و از امروز است كه تمام فرداها پديد خواهند آمد و اگر تو اندكي هشيار باشي، همه ماجرا دگرگون مي شود ؛ ما كاملا مسوول هر آنچه هستيم، كه هستيم. اين نخستين چيزي است كه بايد بپذيريم اين كار در آغاز دردآور است زيرا " خود " احساس مي كند از هم متلاشي مي شود من مسوول هستم ؟ پس همه اين شلوغي و آشفتگي را خودم آفريدم؟ اين، " خود " ما را آزرده مي كند اما اگر از آن آگاه شويم، اين آگاهي به سرآغازي براي يك زندگي جديد تبديل مي شود تكانهايي كوچك كافيست تا چهره غمگين را به چهره اي خندان تبديل كند اما هركاري بايد بكنيم بايد همين امروز انجام دهيم، زيرا گذشته ديگر وجود ندارد و آينده هنوز نيامده است. آنچه در دسترس ماست امروز است و امروز به تنهايي كافيست ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪ ♪ ♫ ♪ ♫ ♪
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ زمان مانند يك رودخانه است هرگز نمى توانى به يك آب دو بار دست بزنى زيرا آن جريان آبى كه از مقابل تو گذشت ، ديگر باز نمي گردد از هر لحظۀ زندگيت لذت ببر . تنها داشتن اندیشۀ خوب كافى نيست ، مسئله ی بنيادى در اين است كه آنرا خوب بكار ببريم . *!^^!^^^^!^^!*
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم